(c)؛°¨¨°؛(c)(c)؛°¨¨°؛(c) عشق منوتو (c)؛°¨¨°؛(c)(c)؛°¨¨°؛(c)
روزهای به یادماندنی
یکی بود یکی نبود زیر این گنبد گردون و کبود یه قصه مثل تموم قصه های نا تموم دنیا بود قصه ای که اولش شروع میشد با یک نگاه یه طرف نگاه پاک و دیگری پر از گناه یه دلی بود که کسی اونو نبرد به کسی دل نمی بست و از کسی گول نمی خورد اما روزی از روزای روزگار یه روز از روزای آفتابی آفزیدگار آدم قصه ی ما نگاهی افتاد تو نگاش یه نفر نشسته بود عاشق و واله سر راش یه نفر که گفت بهش دوسش داره خیلی زیاد یه نفر که گفت به جر اون دیگه هیچی نمی خواد یه نفر که توی چشماش پر از اشک بی کسی بود یه نفر که توی حرفاش غم بی هم نفسی بود آدم قصه ی ما،حرفهای اونو شنید تو یه چشم به هم زدن خودشو آواره دید دید که بی اون نفسی توی تنش نیست دید امیدی واسه زنده موندنش نیست یه روزی قفل زبونشو شکستو یه گناه کرد گفت که من "دوست دارم" پسر قصه ی ما دختر مارو دوست داشت اونا همدیگرو دوست دارن ولی همیشه یه چیزی هست که باعث جدایی بشه خانواده ی دختر پسرما دوست ندارن باهم باشن اینا توهمین اوضاع دختره قصه ما میخواست قید عشق وعاشقی رو بزنه ولی.. ولی پسره نمیزاشت چون دوسش داشت نه اینکه دختره اونو دوست نداشته باشه نه اصلا دیگه خسته شده بود از زخم زبون های بقیه که می گفتن به هم نمی رسین هیچکی نمیتونه بفهمه اون روزها دختره چی میکشید باید دور عشقشو خط بکشه ولی مگه میشد نفسشون به همدیگه متصل بود اون عشق اولش بود بااینکه زود اومده بود ولی خیلی وابسته اش شده بود پسره میگفت اگه جدا بشیم خودمو میکشم این بیشتر دختره رو عذاب میداد اون حاضر بود پیش عشقش نباشه ولی سالم باشه عشقش پافشاری های پسره دختره رو امیدوار کرد تاینکه دختره تصمیم گرفته واسه رسیدن به عشقش هرکاری کنه اره اون دختره منم پسره هم میلاده جونمون به جون هم بسته است ولی ... درهر صورت من عاشقشم نمیزارم هیچکس جدامون کنه هرکی اینو میخونه خواهشا واسمون دعا کنه جای دوری نمیره مرسی از همتون که نظر میزارین
نمی توان برگشت و آغاز خوبی داشت، تقدیم به عشقم ............................. تازه میفهمم بازی های کودکی حکمت داشت زززززززززز.......وووووووووووووووووووووووووووووووووووو........ همان قدر که باید احساس زن رادرک کرد مرد را هم باید فهمید...! همان قدر که زن عشق "ابدی بودن" می خواهد... مرد هم" اطمینان "می خواهد... همان قدر ک بایدبی حوصلگی زن راطاقت آورد بایدکلافگی های مرد را هم فهمید... همان قدر که باید قربان صدقه زن رفت... باید فدای خستگی های مرد هم شد... سلامممممممممممممممممممممممممممم وای حالا وحشتناک خوشحالم چون...چون با عشقم حرف زدم باورتون میشه بعد از این همه مدت واسش پیام دادم ونوشتم: من:سلام زنده ای؟ من:میلاد زنده ای؟ اقایی:سلام. خوبم با خوبی بعضیا من:چه زود بعضیا شدم اقایی:یعنی قهرم (اخه خیلی وقته باهم قهریم) من:من به فدای قهریت,منم دلم واست تنگ شده بود ولی مشکل بود.حالا اشتی؟ اقایی:بابا منو قهر خداییش به هم میایم؟ من:اوممم اره,چون لوسی اقایی:لوس نبودم لوسمون هم کردی,دیگه چیزی ازش موند من:بودی خبر نداشتی,امتحان دارم بای (حالا من اینو شوخی کردم) اقایی:یعنی عاشق این خداحافظیاتم...به امید باخت استقلال...قربونت...به سلامت...خداحافظ من:اگه نرم چی؟ (باز جواب نداد عصبی شدم) من:میلاد اقایی:جانم من:باشه خداحافظ,خیلی لوسی,اگه امروز بهت زنگ زدم اقایی:پروین؟ (دیگه جوابشو ندادم ولی خیلی دوست داشتم بهش پیام بدم ولی جدی جدی امتحان دارم فردا اگه دوباره پیام میدادم تمومش نمیکردم) اقایی:دلم واسه حاضر غائب کردن مدرسه تنگ شده انگاری بودن یا نبودنم واسه کسی مهم بود... اقایی:مهم نیست چقدر طول بکشه عشق واقعی ارزش انتظار را دارد... تو دختر نشدی برای در حسرت ماندن یک بوسه... تو دختر شدی برای خلق بوسه ای از جنس ارامش... تو دختر نشدی که همخواب ادم های بی خوابی شوی... تو دختر شدی که برای خواب کسی رویا باشی... تو دختر نشدی که درتنهایت حسرت اغوشی عاشقانه را داشته باشی... تو دختر شدی تا اغوشت ارامش بخش تنهایی های عشقت باشه... یه وقتایی... فراموش کردن بعضیا مثل فراموش کردن نفس کشیدنه درست مثل فراموش کردن تو( اقاییم) سلاممممممممممممم میخوام بگم که واقعا پشیمونم دلم خیلی واسه اقاییم تنگ شده 16 روزه که باهاش حرف نزدم خیلی سخته حالا اون فکرمیکنه عمدا باهاش حرف نمیزنم به دختر داییم گفته بود که به من بگه فقط واسه یه بار بهش زنگ بزنم کار مهمی باهام داره بعدش اگه دوست دارم تا اخر عمر باهاش حرف نزنم ,میترسم نمیدونم معنی این حرفش یعنی چی؟یعنی تموم ؟یعنی باید قید تمام خاطراتمون رو بزنم؟یعنی قید عشقمو بزنم؟ننننننننننننهه خدا من نمیتونم اون عشقمه اصلا کی گفت معنی حرفش اینه که تموم کنیم؟نمیدونم به 14 معصوم نمیدونم,کاشکی چیزی که فکرمیکنم نباشه فقط دارم لحظه شماری میکنم واسه روزی که باهاش حرف بزنم. عاشقتم اقایی #########بای تااااا های دوست داشتن یعنی اینکه: اگه صد دفعه هم ناراحتش کنی, هربار میگه: این دفعه ی اخریه که می بخشمت!و با اخم میاد توی بغلت بعضی وقتا هست که دوست دارم یکی کنارم باشه محکم بغلم کنه بذاره اشک بریزم راحت شم بعد اروم تو گوشم بگه:"دیوونه من که باهاتم..." سلاممممممممممممممممممممم دلم خیلی گرفته خیلی وقته از میلاد خبری ندارم,نمیدونم داره چیکار میکنه,دیروز رفتیم یکی از امامزاده ها امروز برگشتیم خیلی بهم خوش گذشت ولی ولی جای خالی میلاد خیلی حس میشد,نمیدونم یعنی فقط من باید درد دوری رو بچشم؟چرا میلاد نیومدی؟مگه تو به من قول ندادی که میام؟خدا میدونه که چقدر منتظرت بودم,دلم واست خیلی تنگ شده,عمدا بهش زنگ نزدم باهاش قهر کردم خیلی بهم قول داده ولی عملی نکرده.اونم شاکی میشه که چرا قهری؟ خوب من من... چی بگم خدا بهش شک کردم شک کردم هنوزم دوسم داشته باشه اخه باکاراش نشون میده که ... اقایی بهم بگو اشتباه می کنم مثل همیشه بگو که فکرت غلطه,باورت میشه منی که حتی یه سال پیش دوست نداشتم بهت سلام بدم حالا شدی تمام وجودم حالا با نفس تو نفس می کشم,قربونت بشم اقایی خیلی بیشتراز خیلی دوست دارم خیلی وقته از عشقم خبر ندارم اون الان کرمانشاه,اخرین بار1/2 باهاش حرف زدم,دلم خیلی واسش تنگ شده بای تا های تو لحظه هایی که خیلی داغونی فقط یه نفر میتونه ارومت کنه...!!! اونم کسیه که: داغونت کرده!!! درد دارد... وقتی که همه چیز را میدانی... وفکر می کنند که نمیدانی... وغصه و میخوری که میدانی... ومیخندند که نمیدانی از همه ی اسم های دخترانه اسم پریکا رو خیلی دوست دارم,اقاییم قبول کرد که بعدا وقتی بچه امون دختر شد اسمشو پریکا بزاریم,وای اگه پریکای منو عشقم این بشه چی میشه,وای خدا چقدر نانازه,بااینکه عشقم اسم زهرا رو خیلی دوست داره ولی اسم منو انتخاب کرد من به فدات بشم اقاییم عاشقتم من این بچه ها رو دوست دارم من زیاد بچه دوست ندارم ولی اقاییم خیلی دوست داره به نظر شما کدوم دسته بچه ها خوشگل ترهستند؟؟؟؟؟؟ عشقت راپنهان میکنی که مردانگیت خدشه دار نشود! اخم میکنی که مهربانیت را پنهان کنی! مرا "شما" خطاب میکنی که هوایی نشوم! اما نمیدانی! نمیدانی که این ها چقدر به شما می ایند! و من دیوانه تر میشوم! شبی مجنون نمازش را شکست بی وضو درکوچه ی لیلا نشست عشق ان شب مست مستش کرده بود فارغ از جام سترش کرده بود گفت یارب از چه خارم کرده ای بر صلیب عشق دارم کرده ای مرد این بازیچه دگر نیستم این و تو ولیلای تو من نیستم گفت دیوانه لیلایت منم در رگت پیداو پنهانت منم سال ها باجور لیلا ساختی من کنارت بودم ونشناختی سلاممممم دیروز خونه نبودم نتونستم پست جدید بزارم خیلی حیف شد که نتونستم اخه دیروز عشقم یه ساله میشه پارسال 1/8 بود که فهمیدم میلاد رو دوست دارم حالا شده یه سال و یه روزش فکرنکنم میلاد یادش باشه ,دوست دارم اقایی ایشاالله همیشه کنارم هم باشیم وبهمون خوش بگذره ومشکلی نداشته باشیم دوست دارم عشقم سلاممممممممممممممممممممممممممممممممممم اصلا دوست ندارم اقایی بازم بدقولی کردی گفتی میام ولی نیومدی رفتی کرمانشاه خوش گذرونی,حالم اصلا خوب نیست امروز قرار بود میلاد بیاد اینجا ولی دوروز پیش رفت کرمانشاه بامامان وباباش قبل ازاینکه بره چنددقیقه ای رو پیش زن داییم بودن,زن داییم هم میخواسته اسم عشقمو صدا بزنه که اسم منو صدا میزنه خوشبختانه جز میلاد کسی دیگه نفهمیده بود,فردا روزیه که من فهمیدم میلاد و رو دوست دارم,وای خدا چه روزی بود هرلحظه که پیشش بودم اروم بودم ولی وقتی ازش دور می شدم بیقرار می شدم چه روزایی داشتم اون همه زجر می کشیدم ولی دم نمیزدم به هیچکس نگفته بودم که دوسش دارم اخه فکرمی کردم ی دوست داشتن زود گذره ولی نبود موند تاالان منو هرلحظه بیشتر عذابم میده حالا پشیمونم ازدوسش داشتنم میلاد اون کسی نیست که من میخواستم و واقعا خودم هم نمیدونم عاشق چیه این پسر شدم منو اون یه وجه تشابه به هم نداریم ولی این مهمه که عاشق همیم همین بهم امید میده,هیچ دختری جز من تو زندگی میلاد نیست وبعدا هم نمیاد تو قلب عشقم فقط من هستم نه اون اجازه میده عاشق کسی دیگه بشه نه من میزارم فعلا بای
اما می توان شروع کرد و پایان خوبی داشت
زووووووووو.........
تمرین روزهای نفس گیر زندگی بود.
(چون جواب نداد دوباره نوشتم)
در مـــــوردش فکـــ
ــر می کنیـــــد ...
" قلــ♥ــب " شمـــــا بـــــه او تعلـــــق دارد .........
این بچه ها هم قشنگ هستند ولی زیر یه ماسک ارایشه بچه ها بدون اریش خیلی نانازاند
طراح : صـ♥ـدفــ |